چند هفته ی دیگه امتحان مهمی دارم.باید حسابی بخونم کتاب مورد نظرمو.ولی نمیدونم چرا وقت درس خوندن که میشه سایر کارا انقد واسم جذاب میشه.

دلم میخواد دراز بکشم و تلویزیون ببینم.برم اتاق پارسا جونم و باهاش لگو بازی کنم.بپرم اشپزخونه و یه دسر خوشمزه درست کنم.دست شوهر جونم و بگیرم و عشقی رو که بش دارم توصیف کنم و باهم واسه ی آینده ی مشترکمون کلی نقشه های باحال بریزیم .

نمیدونم واقعا چرا سر درس خوندن انقد سر به هوا میشم.که اگه اینجوری نبودم تا حالا یه خانوم وکیل لایق و کارکشته میشدم.

بیشتر اوقات بعد کلی وقت گذرانی به ساعت نگاه میکنم وا فسوس وقت از دست رفته رو میخورم.واقعا دیوونم مگه نه؟؟؟همین الان هم باور کن تو دلم ناراحتم .چرا که امروز باید حداقل 20 صفحه میخوندم.جالبه که بازم دارم وقت کشی میکنم .میتونستم به جای این که بیام وب, بشینم و درسمو بخونم.اما چه میشه کرد که حال و هوای نت ادمو پاگیر خودش میکنه.ولی خب بالاخره که چی؟؟هان ؟؟؟

برم.لعنت بر شیطون..

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسب‌ها: لعنت بر شیطونامتحانسر به هوا

تاريخ : یک شنبه 29 تير 1393 | 4:30 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.