از کوچه های بلند
از غروب های خلوت
و از خیابان های بدون عابر می ترسی....!
از صدای متورسیکلت ها و دوچرخه هایی که بی هدف...
در کوچه پس کوچه ها می چرخند میترسی!
از بوق ماشین هایی که روز های گرم تابستان...
جلوی پاهایت ترمز می کنند
و تو فقط چهره ادم هایی را می بینی
که در چشم هایشان حس نوع دوستی موج می زند.....!
زن که باشی ترس های کوچکی داری
به بزرگی همه ی بی عدالتی هایی که...
به جرم زنانگی محکومت می کنند...
و همیشه این تویی که مقصری
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیزنزنانگیتقصیر
دستش رو محکمتر بگیر
با عشق ببوسش
بکِشِش طرفِ خودت
بذار با دلش که به طرفِ تو میاد
کمی از غم و دردش دور بشه
شاید ندونی ،
من بهت میگم
،
آغوشت تنها آرامش دنیاشه
دستش رو بگیر توی دستات ،
تک تک انگشتانش رو دونه به دونه لمس کن
مهربون نگاهش کن
این
زن همه مهر تو رو هزار برابر مهربونتر بهت ابراز میکنه
حواست به چشماش باشه
اگه پر از اشک شد نذار جز تو هیچکی اشکاشو پاک کنه
مردِ خوب بودن مردونگی میخواد
آشفتگیِ زن دوست داشتنیه
دوست داشتنش واقعیه
باورش کن ..
زنانگی های قشنگش رو با مهربونیت به اوج برسون تو ای مردِ خوب ....
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیزنزنانگی