موضوعات مرتبط: ارتش.گنجی در دل ملتاخبار ارتش
برچسبها: پاتوق پرتقالیکاگاه آموزشی توجیهیتوجیهآموزش عقیدتی ارتش
روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو
رودخونه.وقتی در حال گریه كردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه میكنی؟
هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده.
فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. ” آیا این تبر توست؟”
هیزم شكن جواب داد: ” نه.
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: ” آیا این تبر توست؟”
دوباره، هیزم شكن جواب داد: نه
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: ” آیا این تبر توست؟”
جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و
هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد.
یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه میرفت زنش افتاد توی آب.
هیزم شكن داشت گریه میكرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه میكنی؟
اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟
هیزم شكن فریاد زد” آره ”
فرشته عصبانی شد. ” تو تقلب كردی، این نامردیه”
هیزم شكن جواب داد: اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده.
میدوونی، اگه به جنیفر لوپز ” نه” میگفتم
تو میرفتی و با آنجلینا جولی میاومدی و باز هم اگه به آنجلینا جولی ”نه” میگفتم
تو میرفتی و با زن خودم میاومدی و من هم میگفتم آره.
اونوقت تو هر سه تا رو به من میدادی
اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم،
و به همین دلیل بود كه این بار گفتم آره…
توجیه...
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: توجیه